معلمی که ساعت ۱۲ شب دنبال کیک تولد میگشت/ دندانپزشکی که معلم شد!
تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۸۳۰۳۸
خبرگزاری مهر - گروه استانها: معلمی بیش از آنکه «شغل» باشد، «علاقه و دغدغه» است، «علاقه» به پرورش و آموزش انسانی دیگر و «دغدغه» ساختن جامعهای آرمانی. میان معلمان این سرزمین افراد زیادی هستند که فشار معیشت و روزمرگی هم نتوانسته از علاقه و دغدغه آنها برای تعلیم و تربیت بکاهد.
این گزارش ۶ روایت از انبوه روایاتی است که هر روزه معلمان در جای جای این سرزمین رقم میزنند تا قلب دانشآموزانشان را تسخیر کنند و به الگوی آنها تبدیل شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روایت اول؛ معلمی که ساعت ۱۲ شب دنبال کیک تولد میگشت!
«امیر یاراحمدی» معلم مدرسهای در بخش سیلاخور در استان لرستان است؛ روایت اول این گزارش مربوط به تولد «شایان» دانش آموزش است. میگوید «روزی که مادر شایان برای ثبتنامش آمده بود خسته و نگران پرونده را روی میز گذاشت.»
از سرطان شایان میگوید و حرفهایش را ادامه میدهد: «بغض خاصی در چهره مادرش بود، از من میخواست که پسرش سر کلاس حاضر نشود و فقط موقع امتحانات به مدرسه بیاید، دکترش گفته بود زمان شیمی درمانی باید ایزوله باشد و به اماکن عمومی نرود.»
آقا معلم از دغدغههایش در طول آن سال تحصیلی میگوید و اینکه فکر و ذکرش درگیر شایان بوده است. با خانوادهاش صحبت کرده بود تا زمانی که شیمی درمانی ندارد در مدرسه و بین بچهها حاضر شود اما شایان به خاطر خجالت از چهرهاش در زمان شیمی درمانی علاقهای به حضور در کلاس نداشت.
اما بچههای کلاس با همه وجودشان شایان را پذیرفتند و کوچکترین حس منفی را ایجاد نکردند. پسر بچه در همان روزهایی که درگیر سرطان بود با نظر معلمش مبصر و نماینده کلاس میشود. بودن در مدرسه و کنار همکلاسیهایش شوق زندگی را در شایان دو چندان میکند.
«امیر یاراحمدی» میگوید: «از دور مواظبش بودم، بعد از چند روز با بچههای داخل حیاط صمیمانه بازی میکرد و حالت عادیتری پیدا کرده بود. از مادرش خواستم که همراهش به مدرسه نیاید تا شاید وابستگیاش کم شود و این وظیفه را به «یاسین» دوست صمیمیاش واگذار کردیم تا شایان را همراهی کند و اگر لازم شد کیفش رو بگیرد و مواظبش باشد. بعد از مدتی کلاً شایان به یک دانش آموز شاداب تبدیل شد.»
ماجرای تولد گرفتن برای شایان پرده دیگری از تلاشهای این معلم برای دانش آموزش هست. یاراحمدی میگوید: «اول اسفند ماه، هنگامی که در خانه نشسته بودم، یک دفعه یادم افتاد که فردا تولد شایان است، ساعت را نگاه کردم، حدوداً ۱۲ شب بود، لباس پوشیدم و رفتم که وسایل تولدش را تهیه کنم ولی قنادیها بسته بودند، از روی تابلوی قنادی شماره را برداشتم و زنگ زدم، اولش فکر میکرد مزاحم هستم و موضوع سرکاری است، بعد که ماجرا را شنید، لطف کردند، آمدند و من کیک و وسایل تولد را گرفتم.»
صبح روز بعد با همکاری بچههای کلاس تولد شایان را جشن گرفتند تا برای دانش آموزی که پیش از این نشاط را فراموش کرده بود حالا مدرسه و همکلاسیها و معلمش تداعیگر بهترین حس دنیا شود.
روایت دوم؛ معلمی که «یار مهربان» را تا دل مناطق صعبالعبور برد!
«داریوش جعفری» معلم گرافیک مشغول به کار در شهرستان کوهدشت است، ۲۸ سال سابقه فعالیت در حرفه معلمی دارد و دانش آموزانش او را با تلاش ستودنی در مسیر معرفی «یار مهربان» میشناسند.
شاگردانش در کنار معلمی او را هنرمندی دلسوز میدانند که با شور و هیجان لذت کتابخوانی را برای دانش آموزانش معنا کرده است.
«داریوش جعفری» آموزش و پرورش را تنها محدود به کلاس درس نمیداند و به قول خودش عاشق کودکان و نوجوانان است و آنها را «پادشاهان زمین» میخواند.
این معلم کوهدشتی برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی از هر مکان، زمان و هر ابزاری استفاده میکند تا دانشآموزان را با «دوستِ مهربان» یعنی کتاب آشنا کند تا علاوه بر مطالعه بر انگیزه یادگیری آنها اضافه کند.
جغرافیای فعالیت این معلم حد و مرزی ندارد و به مکان و زمان محدودی هم خلاصه نمیشود. یک روز روستا و روزی دیگر در شهر، یک روز پارک یک روز امامزاده و هر جا که چند کودک و خانواده گرد هم آمده باشند، شب و روز نمیشناسد و کارش را با اشتیاق انجام میدهد.
تألیف و تصویرگری بیش از ۹ عنوان کتاب را در پرونده کاری اش دارد و تاکنون کار گرافیکی بیش از ۱۲۰ عنوان کتاب و دهها مجله و روزنامه را انجام داده است. نفر اول «تجربهی ماندگار معلمی» در جشنواره ملی الگوهای برتر تدریس ۱۴۰۱، انتخاب کتاب (نقطهی سیاه) در جایزه «کتاب سال معلم ۱۴۰۱» و برنده دو جایزه هشتمین کتاب سال لرستان در ۱۴۰۰ تنها بخشی از افتخارات این معلم لرستانی است.
خودش میگوید که «برای آشنایی و تشویق دانشآموزان با فرهنگ مطالعه و دانایی از هیچ چیز دریغ نمیکند و تنها یک موضوع برایش اهمیت دارد و آن تربیت نسلی باسواد و مسئولیتپذیر برای ایران اسلامی است.»
این معلم کوهدشتی برای آشنایی دانشآموزان با یار مهربان به روستاهای دور افتاده و صعبالعبوری میرود که حتی شاید اسمش هم برای مردم شهرنشین آشنا نباشد.
روایت سوم؛ کلاسی که معلمش را پیدا کرد!
«مهناز نادری نیک» مدیر آموزگار دبستان نبوت «روستای اکبرآباد» دهستان ازنا در شهرستان خرم آباد است. معلمی که وقتی متوجه میشود روستای بالاتر معلم ندارد معطل تصمیم و اراده مسئولان نمیماند و با همه سختی و بدون چشمداشت وقتش را برای دو مدرسه وقف میکند.
این معلم لرستانی بعد از اینکه مطلع میشود «دبستان قائم» روستای «زیبا محمد» معلم ندارد و دانش آموزان منتظر معلم نشستهاند، با معاونت ابتدایی اداره ناحیه ۲ هماهنگ کرده و مسئولیت آموزش دانش آموزان را به عهده میگیرد.
نادری نیک برای اینکه به امور آموزشی هر دو دبستان برسد هر روز بعد از پایان کلاس در دهستان ازنا بلافاصله پیاده به روستای بالادست رفته و مشغول به تدریس میشود.
خودش میگوید این روند بیشتر از یک ماه طول کشید تا متولیان برای مدرسه معلم جدید تعیین کردند، اما دانش آموزان مگر فداکاری و تلاش «مهناز نادری نیک» را فراموش میکنند. از روز خداحافظی حرف میزند که همه اشک شأن را بدرقه راه معلمی کردند که در شرایط سخت کنارشان بود.
نکته جالب توجه در مورد «مهناز نادری نیک» این است که زادگاه وی همان منطقه است و خودش هم اهل روستاست. میگوید که همه تلاشش را صرف خدمت و آموزش بچههای زادگاهش میکند تا کودکان روستایی از حق تحصیل محروم نمانند.
این معلم روستایی کارشناسی ارشد در رشته ادبیات عرب دارد و البته دهیار همین روستا هم هست. زن همه فن حریفی که حتی در امور کشاورزی و دامپروری خانواده اش هم مشارکت دارد تا به الگویی برای دختران روستا تبدیل شود.
روایت چهارم؛ معلمی که عصای دست دانشآموزش شد
«سارا آزادی» از معلمان شهرستان چگنی در استان لرستان بوده که به عنوان مشاور مشغول به خدمت است. معلم فداکاری که با تقبل هزینه عمل دانشآموزش که از ناحیه پا دچار مشکل بود، عصای دستش شد.
خودش میگوید که در یک روز پاییزی گوشه گیری یکی از دانش آموزانش برایش سوال میشود و پای صحبتهایش مینشیند. دانش آموزی که راه رفتن برایش سخت شده و باید پایاش را به دست تیغ جراحان بسپارد اما مشکل مالی خانواده اش تاکنون مانع شده است.
«سارا آزادی» هزینه عمل دانش آموزش را به عهده میگیرد تا شرایط جراحی فراهم شود و حالا این دانش آموز در مسیر بهبودی است.
این معلم لرستانی میگوید: «وظیفه او و دیگر معلمان آموزش و تعلیم و تربیت است اما در این مسیر میتوان عشق، محبت و فداکاری را هم به دانشآموزان آموزش داد.»
روایت پنجم؛ دندانپزشکی که معلم شد!
«مجید حبیبی» قبل از اینکه معلم باشد، پزشک است. معلمی که در کنار حرفه دندانپزشکی، به دانش آموزانش آموزش هر روز بهتر شدن میدهد.
«نمیخواهد ثروتمند بمیرند، میخواهند ثروتمند زندگی کند…» این شاه کلید حرفهایش است. دکتر مجید حبیبی مراقب سلامت مدرسه است و در کنار کنترل امور بهداشت و سلامت دانش آموزان، میخواهد به آنها یاد دهد: «مسیر زندگی مسابقه دو نیست، کوهنوردی در ارتفاعی نامشخص است که باید مراقب هم باشیم.»
به جز آموزش نکات مربوط به بهداشت و سلامت، به دانش آموزان کم بضاعت هم خدمات پزشکی رایگان میدهد. حواسش به کیف و کفش و لباس دانش آموزانش هم هست تا مبادا نوجوانی به خاطر فقر مالی از چرخه رقابت درس و زندگی عقب بماند.
از آرزوهایش میگوید و اینکه هیچ کودکی پشت دیوار فقر از رویاهایش جا نماند و حرفهایش را این گونه تکمیل میکند: «کودکی که با خیال آسوده به مدرسه میرود، دریچهای به چشمانش باز میشود به وسعت آینده…»
روایت ششم؛ معلمی برای دانشآموزان ناشنوا
فاطمه خسروی آموزگار پایه سوم دانش آموزان با آسیب شنوایی «مدرسه فردوس یک» شهرستان بروجرد است، آموزگاری که مدرک کارشناسی ارشد علوم تربیتی دارد و میگوید: «کار با دانش آموزان استثنایی آن هم گروه آسیب دیده شنوایی در مقایسه با دانشآموزان عادی سختتر است اما زمانی میبینم دانشآموزانم درس را میآموزند، سختی کار برایم شیرین میشود.»
این معلم بروجردی از فرمهایی میگوید که ابتدای سال تحصیلی در مورد وضعیت خانوادگی دانش آموزان پر میکند تا بتواند در جلسات آموزش خانواده پیگیر مشکلات دانشآموزانش باشد.
خسروی ادامه میدهد: «یک روز که فرمها را بررسی میکردم متوجه شدم یکی از دانش آموزان، خواهر و برادر ناشنوای دیگری دارد و خواهرش با ۳۰ سال سن هنوز بیسواد است.» از آن روز ذهنش درگیر خواهر ناشنوای بیسواد دانش آموزش میشود تا اینکه تصمیم میگیرد، برای باسواد کردن به او کمک کند و این ایده مسیر جدیدی را برای این خانواده رقم میزند.
این معلم بروجردی میگوید: «با مادر خانواده تماس گرفتم و از وی خواهش کردم با دختر بزرگش به مدرسه بیاید. وقتی به مدرسه آمدند با مادرش صحبت کردم که چرا «مژگان» دختر بزرگش با ۳۰ سال سن هنوز بیسواد است که در جوابم گفت ما تا چند سال پیش در روستا زندگی میکردیم و خیلی با مدارس استثنایی آشنایی نداشتیم از آن طرف خود مژگان تمایلی به حضور در مدرسه نداشت. وقتی صحبتهایش تمام شد گفتم دوست دارید مژگان هم خواندن و نوشتن یاد بگیرد. در حالی که از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: خانم معلم مگر میشود؟»
قرار شد «مژگان» به همراه خواهرش به مدرسه بیاید و در ساعت زنگ تفریح کار آموزش او دنبال شود و حتی در خانه هم خواهرش به عنوان معلم در پیگیری و انجام تکالیف به مژگان کمک کند. حالا تقریباً هفت ماه از آن زمان میگذرد و مژگان با کمک خانم خسروی و خواهرش توانسته خواندن و نوشتن را بیاموزد.
«مژگان» که در ۳۰ سالگی تازه طعم خواندن و نوشتن را چشیده است میگوید که برای آموختن ریاضی و ادامه تحصیلش اشتیاق زیادی دارد، مسیری که دغدغههای یک معلم آن را رقم زده است.
کد خبر 5771818منبع: مهر
کلیدواژه: روز معلم شهید مطهری معلمان وزارت آموزش و پرورش دانش آموزان بوشهر روز معلم گلستان کرمانشاه گرگان خطبه های نماز جمعه همدان ایلام سنندج اردبیل تبریز صعود به بازی دراز هفته معلم قوه قضاییه دانش آموزانش دانش آموزان دانش آموزش برای دانش معلم ش بچه ها یک روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۸۳۰۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلم خلاق، دانشآموز هنر آفرین
اینجا اتاق یک مؤسسه هنری یا فروشگاه تولیدات هنرهای تجسمی نیست. اینجا کلاسی است در یک مدرسه متوسطه دوره اول؛ کلاسی که به همت معلم دوراندیش و دانشآموزان هنردوستش تبدیل به یک کارگاه تولید هنرهای سنتی شده است. حالا پسران مدرسه امامرضا(ع) در خیابان خواجهربیع به کمک محسن پاکمنش که معلمی هنردوست و هنرآموز است، عبارت «از هر انگشتش یک هنر میریزد» را معنی کردهاند.
یک مدرسه معمولی با کادر غیرمعمولی
از زیر تابلو اسم مدرسه که نام امام رضا(ع) بر آن نقش بسته، وارد حیاط شده و بعد به سمت کارگاه بچهها میرویم. در مسیر همه چیز معمولی است؛ انگار اینجا هم یک مدرسه متوسطه مثل سایر مدرسههاست. اما وارد کارگاه که میشویم، تازه ماجرا شروع میشود و متوجه میشویم با یک مدرسه با کادر غیرمعمولی طرف هستیم. کادری که به رسالت مدارس امام رضا(ع) توجه کرده و پرورش را مقدم بر آموزش قرار دادهاند تا بچهها زیر سایه امام رضا(ع) شاد، باانگیزه و توانمند بار بیایند و به سمت خودکفایی قدم بردارند. این را میتوان از نگاههای روشن بچهها به صورت معلمشان فهمید که به مهر در کنار او میایستند و با اشتیاق تمام به دستانش نگاه میکنند تا بیاموزند. معلمی که بناست آنچه در سالها آموخته را حالا با همه وجود در اختیار دانشآموزانش قرار دهد.
دانشآموزان خوشبختی که هنرها میآموزند
آقامعلم، کلاس هنر را از آنچه در ذهن ما میگذرد، فراتر برده است. در این مدرسه وقتی زنگ هنر میخورد، دانشآموزان فقط دنبال قلم خوشنویسی و جعبه مدادرنگی نیستند، از کیسه گچ گرفته تا تکههای چرم به دست میگیرند و راهی کارگاه میشوند. آنها در زنگ هنر آزادند! آزاد برای اینکه یک اثر هنری خلق کنند. این اثر هنری میتواند یک صفحه نقاشی باشد یا یک کیف چرمی دستدوز، شاید هم یک ظرف سفالی.
محسن پاکمنش دو روز در هفته در این مدرسه حاضر است. او معلم هنر است و هرچه از نوجوانی تاکنون در حوزه تولیدات صنایع دستی یاد گرفته، ریخته روی میز کار. به دانشآموزی چرمدوزی میآموزد و به دانشآموز دیگری طراحی گرافیک. دانشآموزان مدرسه امام رضا(ع) خواجهربیع خیلی خوشبختاند که در این سن، آموزشهای عملی دانشگاه را با معلم هنردوست خود میآموزند.
اولویت برایم تدریس است
آقای پاکمنش از 18سالگی انواع و اقسام هنرها را آموزش دیده و حالا هر چه در این 30سال آموخته را در کلاس هنر با دانشآموزانش به اشتراک میگذارد. دیپلم هنرهای سنتی دارد، فوقدیپلم نقاشی گرفته و در ادامه از طریق دانشگاه فرهیختگان وارد دنیای جذاب معلمی شده و لیسانس هنرهای تجسمی را زیربغل زده است. او همه دوره تحصیل را به هنر گذرانده و همین موضوع، عرق به هنر را در وجودش پرورانده است. همان چیزی که دوست دارد در صورت بروز استعداد در دانشآموزانش هم پرورش یابد.
عشق به هنرهای سنتی اصیل ایرانی سبب شده محسن پاکمنش از دوران فراغت نوجوانی و جوانی، حداکثر بهره را ببرد و در گذر زمان، آموزش طراحی فرش، بافت فرش، دوخت سنتی، سفالگری، آینهکاری، کاشی هفترنگی و تذهیب را سپری کند. آموزشهایی که حالا به کار او میآید و علاوه بر اینکه در این حوزه فعالیت دارد، آنها را به دانشآموزانش میآموزد.
آقای معلم بیش از 21سال سابقه تدریس دارد، حالا هفت سالی میشود گذرش به خواجهربیع افتاده و وقت کلاس هنر را با بچههای این محدوده از شهر میگذراند. او علاوه بر سالهای تدریس، در حوزههای فرهنگی و هنری، امور مدیریتی و مربیگری را نیز عهدهدار بوده است اما اولویت برایش تدریس است، چرا که این فضا، روح هنری او را نوازش میکند.
مهارتآموزی در کنار تعلیم و تربیت
آقامعلم در نوع خودش، آموزگاری نمونه است که سعی کرده مهارتآموزی را در کنار تعلیم و تربیت در بچهها پرورش دهد. او خاطرهای از نختین روزهای تغییر فاز کلاسهای هنر در مدرسه امام رضا(ع) دارد. آقامحسن تعریف میکند: روز اولی که وارد کلاس هنر این مدرسه شدم، یک سفره یکبارمصرف کنار کلاس پهن و روی آن شروع کردیم به سفالگری. کلاس که تمام شد، دیدیم اصلاً وضع نظافت جالب نیست. این شرایط ادامهدار بود و به این نتیجه رسیدیم نمیتوان این گونه با دانشآموزان هنر کار کنیم. از مدیریت درخواست کردیم و به ما دو میز در کتابخانه دادند. دوباره پیگیری کردیم و حالا ما یک کارگاه در مدرسه داریم که محل هنرنمایی تکتک این دانشآموزان است.
«هنر، تجربه و مهارت» این عنوان تابلویی است که بر سردر کارگاه مدرسه امام رضا(ع) حک شده است. کارگاهی که دانشآموزان زنگ هنر خود را در آن سپری میکنند. آنها در دوره نونهالی هنر را در اینجا میآموزند، با خطا و آزمون آن را تجربه میکنند و در نهایت در حوزهای که به آن علاقه دارند مهارت کسب کرده و در ادامه اتفاقات بهتر را تجربه میکنند.
«پدر مرحومم پیگیر بودند چیزی را یاد بگیرم که دوست دارم، به همین خاطر در کانون فرهنگیتربیتی کودک و نوجوان شهرمان در قوچان از کلاس هنر میآمدم، میرفتم کلاس خط، از آن کلاس به کلاس دیگر و این موضوع برای من لذتبخش بود. من از این لذت میبردم که میآموزم و تجربه میکنم»؛ این جملاتی است که محسن پاکمنش در وصف دغدغههای امروزش بیان میکند و ادامه میدهد: چون آن زمان، مرور هنرها و تجربههای مختلف برایم شیرین بود و زمینهساز درآمد و موفقیت این روزهایم شد، این برایم یک اصل شد که دانشآموزان من هم این تجربه را کسب کنند.
کسب درآمد با هنرهایی که آقامعلم آموخت
کلاس «هنر، تجربه و مهارت» مدرسه امام رضا(ع) فقط خاص زنگ هنر نیست، درِ این کلاس دو روز در هفته به روی دانشآموزان باز است. فرقی نمیکند در ساعت کلاسی به اینجا سر بزنیم یا زنگ تفریح؛ بچهها در هر فرصتی که بدست میآورند، لباس کار میپوشند، خود را به کارگاه میرسانند و لابهلای میزهای کار وول میخورند و اثر تولید میکنند. از کیف دستی چرمی گرفته تا جاسوئیچی. از آینه رنگکاری شده گرفته تا مجسمه. ظرفهای سنگی و سفالی و نقاشی و خطاطی هم دیگر تولیدات آنهاست که در قفسه نمایشگاهی کارگاهشان میتوان دید.
دستها داخل مواد و رنگ، صورتهایی که حین کار با ابزار سیاه شده و لباسهای گلی؛ این تصویری است که در چهره دانشآموزان داخل کارگاه نمایان میشود. بچهها وقتی وارد این کلاس میشوند، میدانند شاید لباسهای مرتب و اتوکشیدهشان کثیف شود، با وجود این با ذوق بسیار میآیند و آخر هم باید به زور از کارگاه به سمت کلاس بعدی هدایتشان کرد. به قول آقای پاکمنش اینجا همه آزادند و کسی نباید نگران نمره باشد، آنها باید استعداد خود را بشناسند و آن را در این کارگاه پرورش دهند. همان اتفاقی که نفرات قبلی رقم زدهاند، دانشآموزان سالهای گذشته این مدرسه الان و در دوران دانشجویی روی هنرهایی که در متوسطه فراگرفتهاند، متمرکزند و از آن کسب درآمد میکنند.
سودهای 100 درصد از هنر دست دانشآموزی
محمد، ساعتی را ساخته که برایش 4هزار تومان تمام شده و الان تا یک میلیون تومان مشتری دارد. سعید هم سه ظرف رزین خود را با قیمت 100هزار تومان ساخته و به زودی به قیمت 300هزار تومان به دوستان و آشنایان خواهد فروخت. مجبتی هم کارهای چرمی دوخته که به گفته خودش سود 500هزارتومانی به او خواهد رساند. این وضعیت بسیاری از دانشآموزان این مدرسه است که به کمک محسن پاکمنش هنرهای سنتی آموختهاند و حالا از این طریق، بخشی از مخارج تحصیل خود را تأمین میکنند.
آنها گروهی در ایتا درست کردهاند، هرکس محصولات خود را در این فضا به اشتراک میگذارد و بعد هم میفروشد و درآمدش را در جیبش میگذارد و همگی در کنار هم از این اتفاقات خوب لذت میبرند. به گفته آقای پاکمنش، برخی از بچهها تجربه فروش تولیدات خود از طریق سایت دیوار را هم دارند که مایه امیدواری برای آینده آنهاست.
معلم هنرمند منطقه ما با تجربه کار این سالها، به این نتیجه رسیده که با تکیه بر توان دانشآموزی و قشر جوان میتوان در بسیاری از حوزهها به خودکفایی رسید. او میگوید: میخواهم به تأکید رهبر معظم انقلاب بر مهارتآموزی دانشآموزان اشاره کنم؛ ایشان در سخنانی تأکید داشتند دانشآموز در کنار درس یک مهارت را کسب کند، الان دانشآموزان مدرسه ما بیش از یک مهارت دارند که اگر این اتفاق در همه مدارس رقم بخورد، میتواند نتایج مثبتی برای شهر و کشورمان به همراه داشته باشد.
زهرا زنگنه